به گزارش همشهری آنلاین، هرچند مهارت پدر در این امر قابل توجه است ولی شگفتانگیزتر آن است که فرزندان او که سن کمی دارند هم به راحتی با این حیوانات اخت شده و با آنها بازیمی کنند.
همسران و فرزندان سلطان هم عاشق مار هستند
گره برفرش با نقش مار
علی ۲ همسر دارد که اسم هر دوی آنها کبری است؛ «از بس به مار کبرا علاقه داشتم، اسم همسرانم هم کبری است!». او ۴دختر و ۲ پسر دارد. همسران او در بیشتر مواقع کار نگهداری از مارها را در خانه برعهده دارند؛ «خیلی مهم است که همسر آدم با آدم همنوا باشد. قطعا اگر خانوادهام با کار من مخالف بودند، من در شغلم موفق نمیشدم. وقتی میخواستم با آنها ازدواج کنم خیلیها میگفتند ازدواج با یک مارگیر، بازی با آتش است اما آنها گفتند که ما حاضریم با او در آتش بسوزیم».
سمانه دختر بزرگ علی است که به اعتقاد سلطان مارها، بعد از خودش بهترین مارگیر منطقه است. فائزه، دختر دیگر علی که ۱۲سال دارد هم با مارها بزرگ شده. او ۳ساله بود که در یکی از برنامههای علی، یک مارکبرا را بوسید. فائزه میگوید: «خیلی وقتها مارها به خوابم میآیند.
آنها مرا نیش نمیزنند بلکه در خواب هم با من بازی میکنند. مارها را خیلی دوست دارم و اصلا از آنها نمیترسم؛ فرقی هم نمیکند یک مار پیتون باشد یا یک مار سمی. البته دوستانم زیاد از من میپرسند که چرا از مار نمیترسی ولی مار که ترس ندارد؛ بهترین دوستهای من همین مارها هستند». البته فائزه ۲تا گرگ هم دارد که همبازی او در تابستان و ایام تعطیلی مدارس هستند.
«اگر چند وقت مارها را نبینم دلم برایشان خیلی تنگ میشود. بیشتر نقاشیها و انشاهایم هم مربوط به مار است». دخترک راست میگوید. آخرین کاردستی مدرسه او مجسمه یک مار کبرا است که با چوب گردوی باغ پدرش ساخته است. علی انگار روی شجاعت دخترش حساب زیادی باز کرده؛ «او دختر جسوری است. همین جا حاضرم اعلام کنم که فائزه- دخترم- حاضر است یک شبانهروز را داخل آکواریومی که در آن ۱۰۰ افعی شاخدار- از خطرناکترین مارهای ایران- هستند، زندگی کند».
مار بهترین اسباببازی فائزه و دیگر فرزندان علی به حساب میآید. آنها از ۶ماهگی با مارهایی که در خانه برای خودشان این ور و آن ور میرفتند، انس گرفتهاند. غلامرضا پسر ۶ساله علی، یکساله بود که سرش را روی یک مار پیتون گذاشت و به خواب رفت. همین غلامرضا ۲سال بعد، رکورد جوانترین مارگیر جهان را از آن خود کرد.
در کل همه فرزندان علی مارگیرند و برای این کار آموزشهای لازم را هم از پدر خود دیدهاند. همسر و خواهر علی، فرشباف هستند. فرش «زندگی مارهای سمی ایران» که دور تا دور آن را کفچه مار، کبرا و جعفری پر کرده از معروفترین کارهای آنهاست.
علی درباره نحوه امداد هنگام مارگزیدگی توضیح میدهد
خزندهای در زیرزمین خانه
در خانه «علی مارگیر» زیرزمینی وجود دارد که جای بسیار عجیبی است. اینجا همه چیز پیدا میشود؛ از تخم مار و بزمجه بگیر تا سم مار! به غیر از اینها چند تا عقرب سیاه تاکسیدرمی شده متعلق به خوزستان که از سمیترین عقربهای ایران به حساب میآیند هم به همراه با یک هزارپای ۲۰ سانتیمتری پت و پهن روی طاقچه جا خوش کردهاند. پایین پلهها، کمی آنورتر از تنور گازی پخت نان، یک چرخ خیاطی و مقداری پوست مار دیده میشود که علی و همسرش با آن کیف، کفش، صندل و... میدوزند.
او با نشان دادن این جانوران درباره نحوه امداد مارگزیدگی میگوید: «۵۰درصد درمان مارگزیدگی در وهله اول نترسیدن است. سپس باید قسمت بالای نقطه مارگزیده شده محکم بسته شود تا سم در بدن نچرخد. در ضمن، عضو گزیده شده باید بالاتر از سطح بدن نگه داشته شود تا خون کمتری در آن گردش کند.
هر ۱۰ دقیقه یکبار هم باید فقط چند ثانیه بند مکان بسته شده باز شود تا خونمردگی ایجاد نشود و بعد از چند ثانیه هم دوباره باید آن محل محکم بسته شود. فرد هم باید بلافاصله به مراکز درمان منتقل شود. در این موارد باید از خوددرمانی پرهیز شود. درضمن، زدن نیشتر هم خطرناک است؛ چراکه ممکن است باعث پارگی دیگر بافتها شود و سم از مویرگها به رگهای اصلی انتقال پیدا کند.
مکیدن سم مار هم فقط در چند ثانیه اول مارگزیدگی موثر است و سم مار حتما باید بعد از مکش دور ریخته شود. در ضمن به هیچ عنوان نباید لب، دهان یا دندانهای شخصی که مکش را انجام میدهد، زخم باشد؛ چراکه در این صورت سم از طریق زخمها وارد بدن وی میشود و مانند این است که ماری دهان او را نیش زده باشد و این بسیار خطرناک است.
از مهره مار تا نگهبان گنج
سلطان مار میگوید: «وقتی که نمایشگاه میگذارم، افراد بسیاری پیش من میآیند و سراغ مهره مار را میگیرند. یادم هست در نمایشگاهم در مشهد، خانم جوانی پیشم آمد و گفت من از تهران آمدهام. پول هم اصلا برایم مهم نیست؛ حاضرم ۱۰ میلیون تومان به شما بدهم تا یک مهره مار واقعی به من بدهید.
از او پرسیدم مهره مار را برای چه میخواهی؟ گفت میخواهم شوهرم را با آن مطیع خود کنم. او ۲میلیون تومان به عنوان ودیعه به من داد، من هم دست کردم زیر میزم و ۲ سنگریزه را به او دادم. خوشحال شد و میخواست بقیه پول را هم بدهد و برود که من یاد آخرین وصیت مرحوم پدرم افتادم که به من میگفت مال حرام را به خانهات نبر. او را صدا کردم و گفتم خانم، این پولت را بگیر و آن سنگها را هم بریز دور. باور کن که مهره ماری وجود ندارد.
صحبت دیگر مارگیر مربوط به روغن مار است؛ «افراد زیادی به من مراجعه میکنند و از من روغن مار میخواهند، به این امید که یکشبه موهایشان مثل ستارههای فیلمهای هندی بلند شود». علی کلاه بختیاریاش را از سر برمیدارد و ادامه میدهد: «نگاهی به سر بیموی من بکنید، اگر چنین چیزی امکان داشت، خودم از آن استفاده میکردم. روغن مار، روغن مفیدی برای ریزش مو و رفع موخوره است و در تسکین دردهای استخوان و مفاصل هم موثر است ولی رشد یکشبه موها با روغن مار، افسانهای بیش نیست».
قصه دیگر مربوط به وجود اژدها وخوابیدن مار روی گنج است. علی اینطور جواب میدهد: «هیچ اژدهایی وجود ندارد. درباره خوابیدن مار روی گنج هم من تا حالا خودم چنین چیزی را ندیدهام.
منبع: ویژهنامه شگفتیها و حوادث-سرنخ- همشهری جوان- نیمه اول بهمن ۱۳۸۷.
نظر شما